۱۳۸۷ دی ۳, سه‌شنبه

شورش 57 قسمت سوم

و اما روز‌های بعد ما که نفهمیدیم چه طور شد که همان آدمهای شاد و رقصان و پایکوبان (سنا گو و دعا گو) به یکباره ناراحت و عصبانی‌ شدند و شد آنچه شد.آن روز‌ها برای من دانش آموز راهنمای تعجب آور بود که میدیدم آدم‌های بزرگ به این سرعت میتوانند تغیر حالت بدهند و با عصبانیت هر آنچه بدستشان میاید بدون اینکه بپرسند چیست یا مال کیست ،پرت کنند و از بین ببرند.البته روز‌های بعد تا حدودی دلیلش را در شعار هائ که میدادند فهمیدم (پول نفتمونه بشکن و بنداز ،،،پول نفتمونه بشکن و بنداز).در آن روز‌ها هر شخص غیر ایرانی‌ که با روحیات مردم شناخت قبلی‌ نداشت و در آبان ماه به ایران سفر کرده بود و آن جشن و سرور‌ها را دیده بود و بار دوم درست یک ماه بعد در آذر ماه به ایران سفر میکرد ،دچار سر در گمی میشد و فکر میکرد به کشور دیگری آمده است. به هر حال اگر یک روزی در این مملکت کار به دست شوم،حتما این تجربه و این روحیات مردم را به خاطر خواهم داشت.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر