۱۳۸۸ اردیبهشت ۹, چهارشنبه

کاریکاتور :احمدی نژاد در فیلم قیصر


حالا ما به همه گفتیم میدیم !!شومام بگید میده آرررره خوبیت ناارره!!!

حاکمان ایران و هنر دشمن تراشی

آیا تاکنون فکر کرده اید،چه کردیم که ۱۴۰۰ سال پیش در اوج قدرت و در حالی‌ که یکی‌ از ابر قدرت‌های آن روز جهان بودیم،صدها قبیلهٔ بیابان گردعرب متفرق را که در شرایط عادی تک تک به خون هم تشنه بودند را دور هم گرد آورده و به صورت یک نیروی متحد علیه خود شوراندیم و به دست خود جان ،مال ،ناموس،آب ،خاک و هویت خود را بر باد دادیم به طوری که تا سالیان سال توان قد راست کردن نداشتیم.ضربه چنان سنگین و کمر شکن بود که هنوز هم بعد از ۱۴۰۰ سال تاوان آن را پرداخت می‌کنیم.یا اکنون از خود پرسیده ایم ،که چه کردیم که کشور شهر‌های کوچک حاشیه خلیج فارس را که در بین خود اختلافات فراوان و ادعا‌های متعدد ارضی دارند را چنان آزرده ایم که اختلافات خود را فراموش کرده و یک پارچه و متحد بر علیه ما موضع گرفته ،ادعای خاک کشورمان را دارند و حتی میراث معنوی هزاران ساله ما را به چالش کشیده به نفع خود مصادره میکنند.

زمانی‌ اسم و آوازه این مرز وبوم در سراسر گیتی‌ با احترام یاد میشد ،چه شد به روزی رسیدیم که دنیا بر علیه ما موضع گرفته و تحریم های کمر شکن در مورد ما اجرا میکنند و همه گونه تحقیر را در حق مردم و کشور ما روا میدارند .گناه ،گناه من و تو نیست ،چون ما هیچ گونه تریبونی در دست نداریم که حتی در محدوده جقرافیای محل زندگیمان صدایمان را به گوش اطرافیان برسانیم چه رسد به این که با موضع گیری‌ها و ایراد سخن‌های نه به جا همه را از درون زخمی کنیم و دنیا را با علیه خود بسیج کنیم .

با نگاهی‌ به پرونده ۴ ساله ریاست جمهوری احمدی نژاد (کسی‌ که به هیچ وجه در حد و اندازه کد خدایی یک روستا هم نیست چه رسد به ریاست جمهوری ایران کهن) میتوان بسیاری از خطاهای تاریخی خود و حاکمان گذشته را در آینه حکومت او و اربابان دستار بندش دید.امروزه حتی کشور‌های عقب افتاده جهان چهارمی هم کوشش میکنند که با شخصیت‌ترین و با ثبات‌ترین شخصیت سیاسی کشور خود را به نمایندگی از طرف مردمشان انتخاب کنند که حداقل در مجامع بین اللملی ابروی برای مردم و کشورشان کسب کند.در عوض رئیس جمهور منتخب رهبر و شورای نگهبان تمام تریبون هایی را که در داخل و خارج از کشور و بخصوص در مجامع بین المللی را که باید از آنها برای دفاع از منافع ملی‌ و کسب عزت و افتخار استفاده شود را به عرصهٔ برای لجاجت و شیطنت بچگانه و احمقانه خود و اربابانش تبدیل کند ،مقام و ارزش کشور تاریخی‌ ما را به اندازه ای‌ پایین بیاورد که به سخن گوی بی‌ مزد و مواجب گروه حماس و مردم فلسطین تبدیل شود ،در عوض تاوان گزافه گوی و نابخردی‌هایش را ملت و این آب و خاک باید از جیب خود پرداخت کنند .

باید به دیگران حق داد که بر علیه ما متحد شوند ،زیرا حاکمانی از این دست که بر ایران حکومت میکنند هر گاه احساس قدرت کرده ا‌ند به صغیر و کبیر رحم نکرده ا‌ند و باعث ترس و وحشت در بین دوست و دشمن شده ا‌ند.

تنها گفته ابو علی‌ سینا دانشمند شهیر ایرانی‌ مصداق روشن حاکمان فعلی‌ ایران و دنیای پیرامون آنهاست ،این پزشک شهیر ایرانی گفته بود من از گاو میترسم چون که شاخ دارد ولی‌ عقل ندارد .

۱۳۸۸ اردیبهشت ۶, یکشنبه

ایرانی واقعی کیست ؟

حاکمانی که بر ایران حکومت کرده و میکنند ،گاها تنوع قومی در ایران را نه یک فرصت بلکه به چشم تهدید نگریسته ا‌ند.برخورد‌های چکشی و بدون هر گونه عاطفه با اقوام ایران در سالیان اخیر هم با شدت هر چه تمامتر ادامه داشته و نمونه اخیر آن اعدام روحانیان سنی در بلوچستان و برخورد شدید با فعالان کرد بوده است .طبقهٔ حاکم بر ایران به چه استدلالی به خود حق میدهند که برخوردی که سزوار متجاوزان به یک کشور است را در حق اقلیت قومی ,نژادی ومذهبی خود روا دارند ؟گر چه این حکومت به ظاهر شیعه و فارس در حق هم مسلکان و هم زبانان خود هم سبوعیت را در بالا‌ترین حد روا داشته و میدارد .

سوال اینجاست که آیا طبقهٔ حاکم بر ایران ،واقعا ایرانی‌ هستند ؟و ایرانی‌ واقعی‌ کیست ؟

به گواه تاریخ اقوام ایرانی مثل کرد ،بلوچ ،لر،ترک و...از دیر باز ساکن این مرز و بوم بوده ا‌ند و به دلیل سکونت در مناطق مرزی همواره در صف اول مبارزه با متجاوزان و دشمنان خارجی‌ ایران بوده ا‌ند .تنها نگاهی‌ گذرا به جنگ ۸ ساله ایران و عراق گویای این واقعیت است که ارتش عراق در مناطق کرد و لر نشین غرب نتوانست کوچکترین موفقیتی به دست آورد و اگر پیشروی هایی‌ هم داشت در مناطق فارس و عرب نشین جنوب کشور بوده است .در حالی‌ که مناطق جنوب و غرب کشور به یک اندازه مورد هجوم دشمن قرار گرفت .همچنین در مناطق کرد نشین مردم کرد که اکنون نا راضیانشان مورد هجوم سنگین‌ترین آتش توپخانه سپاه قرار میگیرند همان هایی هستند که در زمان جنگ ایران و عراق ،هم زبانانشان در آن طرف مرز دلشان با ایران بود ،نه به اصطلاح هموطنان عراقی‌ و البته در این راه تاوان سنگینی‌ هم پرداخت کردند که نمونه آن مرگ دلخراش بیش از ۵۰۰۰ کودک ،زن و مرد در حلبچه بود.

در سیستان و بلوچستان هم وضع به گونه دیگری است .مردم غیرتمند بلوچ هم دارای کمترین لغزش و همراهی با دشمن خارجی‌ بوده اند و همواره سد محکمی برای برای ساکنان مناطق مرکزی ایران بوده اند . قصهٔ دیگر اقوام ایرانی‌ هم به همین منوال است .کشور پیشرفته ای‌ مثل آمریکا دارای بیشترین ترکیب قومی است که تقریبا از تمام مذاهب و نژاد‌ها تشکیل شده است .در آنجا حاکمان و اکثریت قومی که انگلیسی زبانان هستند با دیدی متفاوت تر از ما ،به همراه همان ترکیب قومی ،زبانی‌ و نژادی پیشرفته‌ترین کشور را در تمام طول تاریخ بشری بنا کرده ا‌ند ،ولی‌ ما با آن سابقه طولانی و طبعا تجربیات و اندوخته های بسیار هنوز در جمع کشور هایی مثل افغانستان و.. قرار گرفتیم و اگر چیزی هم از ظواهر تمدن از آنها بیشتر داریم به برکت وجود پول نفت بوده و هست.در طول تاریخ مکتوب ایران متجاوزان به این مرز و بوم همواره توانسته ا‌ند در مناطق مرکزی ایران به موفقیت دست یابند و بساط حکومت خود رادر آن ناحیه از کشورمان بر پا کنند ،اگر اعراب به ایران حمله کردند و موفق بودند ،اگر مغول حمله کرد و به آسانی کشور را به آتش کشید و نابود کرد ،اگر تیمور لنگ ازبک حمام خون راه انداخت و اگر محمود افغان به آسانی به فخر حکومت صفوی استیلا یافت همه و همه در همین محدوده جقرافیایی بیشترین موفقیت را داشته ا‌ند .که البته در همان زمان‌ها هم خود محوری و برتری طلبی هایی بوده که اقوام دیگر ایرانی‌ را از ما رنجانده و دشمن را جسور کرده که به خاک ما هجوم بیاورد .

وقت آن رسیده که با درس گرفتن از گذشته با دیدی منطقی‌ فرصت‌های برابررا برای هموطنان کرد ،بلوچ ،لر ،ترک ،عرب و سایر اقوام , مذاهب و نژاد‌های اصیل ایرانی‌ ایجاد کنیم ،که آنها ایرانی‌ تر از ما هستند و در گذر زمان کمترین تغییر و وادادگی را در مقابل هجوم نظامی و فرهنگی‌ دشمنان این آب و خاک داشته ا‌ند .

اگر خوب نگاه کنیم نگاه تمامیت خواه حاکم بر ایران که سر چشمه اش از ساکنان و مردمی است که در محدوده جغرافیایی مثل شمال هند امروز ،مناطقی از پاکستان و جنوب غربی افغانستان است که در طول زمان های گذشته به مناطق مرکزی ایران مهاجرت کرده و آداب و رسوم و فرهنگ خود را در این سرزمین گسترش دادند،و ایران کورش بزرگ را به ایران خمینی و خامنه ایی تبدیل کردند.

نگاهی‌ عمیقتر به رنگ پوست وترکیت چهره وقامت اکثریت مردم این شهر ها , ساکنان شهر هایی مثل قوم و کاشان که به اصطلاح از مذهبی‌‌ترین شهرهای ایران هستند ،حقایق بسیاری را برایمان روشن خواهد کرد. .

۱۳۸۸ اردیبهشت ۵, شنبه

طالبان پاکستان و تهدید امنیت ملی ما

در همسایگی ما یعنی‌ پاکستان وقایعی جریان دارد که خواه ناا خواه برای آینده کشور ما بسیار مهم است .اگر نگاهی‌ واقعی‌ و ژرف به تاریخ پر فراز و نشیب کشورمان بیندازیم خواهیم دید همواره در شرایط حساس تاریخی‌ به دلیل تند روی در اعتقادات مذهبی‌ و یک جانبه گرایی بی‌ حد و اندازه باعث کنار رفتن خاکستر از روی آتش اختلافات مذهبی‌ و قومی دیرینه موجود در همسایگان خود شدیم .به هر حال چه بپسندیم چه نه ،ما با مردم این کشور و کشور‌های فقیر دور و اطراف پیوندهای دیرینه قومی و همینطور اختلافات دیرینه داریم .به هر حال تجربه نشان داده که دامن زدن به این اختلافات نتایجی از جنس حملهٔ تیمور لنگ ازبک و محمود افغان را به کشورمان داشته است .چیزی که نباید فراموش کرد این است آمریکا و متحد انش با طرح و نقشه گسترده ای به خاور میانه آماده ا‌ند ،و این ساده انگاری است که فکر کنیم با اشغال عراق و افغانستان کارشان تمام است و باید منتظر خروجشان از منطقه باشیم .به هر حال آمریکا و متحدانش به عنوان بازیگر بین‌المللی برای خود منافعی متصورند که با چنین لشکر کشی‌ عظیمی‌ به این منطقه آماده ا‌ند .اگر چه ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای حق دارد احساس خطر کند .اما اگر بازیگر خوبی‌ باشیم میتوانیم با یک سیاست عقلانی منافع ملی‌ خود را به خوبی‌ حفظ کنیم .

۱۳۸۸ فروردین ۲۲, شنبه

فیلتر شدن سایتها ,وبلاگ ها و دستگیری وبلاگ نویسان :خبری خوش برای جامعه مدنی ایران

دستگیری وبلاگ نویسان ،ساختن پرونده‌های امنیتی و فرا خواندن آنها به دادگاه‌ها گرچه در وهلهٔ اول ناخوشایند و خبری بد محسوب میشود ولی‌ چند چیز را نباید فراموش کرد.

۱-زمانی‌ که وبلاگ نویسی فارسی‌ شروع شد کمتر کسی‌ اهمیتی برایش قائل بود ،حکومت هم گوشش اصلا به آنها بدهکار نبود .

۲-فضای اینترنت اگر چه بشدت توسط بعضی‌ از حکومت‌ها کنترل میشود ولی‌ باز هم بازترین و آزادترین رسانه از رسانه‌های موجود است.

۳-همانند تلویزیون و حتی بهتر از آن در هر خانه‌ای به سرعت جای خود را باز کرده و می‌کند.

۴- کنترل‌های که دولت‌ها روی اینترنت انجام میدهند گر چه به شدت ادامه دارد ولی‌ هیچ گاه نتایج دل خواهشان را بدست نداده است و میرود که با پیشرفت علم آن کنترل هم برایشان بسیار مشکل و هزینه بر شود.

۵-جبهه ای‌ که به نام وبلاگ نویسی علیه سانسور ، اختناق و دیکتاتوری جمهوری اسلامی گشوده شده است ،جبهه ای‌ نیست که آنها گشوده باشند و این یعنی‌ ابتکار عمل در این جبهه در دست آنها نیست .

۶- ۶دیگر این که حکومت جمهوری اسلامی ،حکومتی هوچی و غوغا سالار است و هر کاری را با سر و صدا ،همراه با تبلیغات گسترده انجام میدهد و این یک مزیت برای رسانه‌های اینترنتی است که با این غوغا سالاری‌ها توجه عامه مردم بیشتر و بیشتر به این رسانها جلب شده و این خبر خوشی‌ برای رسانهای اینترنتی است ،یعنی‌ مورد توجه واقع شدن و بیشتر دیده شدن .

۷-در اینتر نت دیگر مردم با یک صدا و یک تفسیر مواجه نیستند و میتواند صدا‌ها و آرا دیگر را هم بشنوند و همین باعث رشد عقل جمعی و پویایی تفکر در بین عامه مردم خواهد شد .

۸- و سر انجام برخورد فیزیکی‌ نشان از قبول شکست در فیلتر کردن و برخورد نرم افزاریست که آنهم مسلما آب در هاون کوبیدن است و نتیجه ای‌ به جز شکست برایشان رقم نخواهد زد ..

۱۳۸۸ فروردین ۱۵, شنبه

نگاه روز


از این روز به آن طرف خیال دارم در مورد موضوع‌های روزانه مطالبی‌ با عنوان نگاه روز بنویسم که از زمانه هم عقب نمانم،نام این پست‌ها را نگاه روز میگذارم .نخستین آن مربوط میشود به عکس دیدار آقای دانشجو از ستاد انتخابات، تو را به خدا ببینید, تفرعون همراه با لاتی گری از سر تا پایش میریزد و رفتار حقارت بار و منفعل از دورو بریهایش .لابد آن سر سفید کرده‌ها به مرور زمان یاد گرفته ا‌ند که تنها راه بقا سر فرود آوردن در مقابل قدرت است.

۱۳۸۷ اسفند ۳۰, جمعه

۱۳۸۷ بهمن ۱۱, جمعه

فرشته (خمینی) که بود

کسی‌ نمیدانست،حد اقل کسانی‌ که در تظاهرات شرکت میکردند و ما میشناختیم هیچ کدام خمینی را نمیشناختند.عجیب بود مردم میدانستند چه کسی‌ را نمیخواهند ولی‌ نمیدانستند خواهان چه کسی‌ هستند و این خصلت مردم ما را انهأی که به این اتش دامن زده بودند خوب میدانستند.شهر ما یک روحانی پیر و با خدأی داشت که مورد احترام پیر و جوان بود و عجیب بود که در زمانی‌ که تمام ارکان حکومت شاهنشاهی از کار افتاده بود او همچنان خود را از این قضایا کنار می‌کشید و در تظاهرات هم به هیچ نحو شرکت نمیکرد . .و هم او بود که خمینی را میشناخت.خاطراتی که از زمان هم کلاس بودن با خمینی داشت و درجمع کوچکی از بازارین شهر بیان کرده بود ظاهرا با خصوصیات یک فرشته بسیار فاصله داشت،همان فرشته ای که بسیاری از مردم انتظار ورودش را به میهن میکشیدند .یکی‌ از خاطراتش بسیار شنیدنی و عبرت آموز است .ماجرا از این قرار بوده ،در ایام طلبگی روزی خمینی بر خلاف همیشه بدون دلیل در کلاس درس حاضر نمیشود ،همکلاسی‌ها علت را از هم حجره ایش میپرسند او میگوید که خمینی صبح در حجره بوده ولی‌ بیرون نیامده.ظهر هنگام و پس از تعطیلی‌ کلاس درس چند نفری که حاج آقای ما هم در بین آنها بوده به در حجره اش میروند ،در حجره نیمه باز بوده ،قبل از ورود خمینی را صدا میزنند ولی‌ کسی‌ جواب نمیدهد ،قصد ورود به حجره را داشته اند که میبینند کسی‌ در را محکم از پشت گرفته است .چندین بار با صدای بلند خمینی را صدا میزنند که بالاخره خمینی با صدای آهسته ولی‌ با تحکم میگوید از اینجا بروید ،از اینجا بروید من کار دارم .حتئ آن روز هم حجره ایش را هم به درون راه نمیدهدفردای آن روز خمینی طبق معمول در کلاس درس حاضر بوده ،هم کلاسی هایش او را سوال پیچ میکنند و از او علت عدم حضور و رفتار عجیبش را سوال میکنند.خمینی ازدادن جواب طفره میرفته ،وقتی‌ با اصرار زیاد همکلاسیها روبرو میشود لاجرم ماجرا را تعریف می‌کند.ماجرا از این قراربوده که روز قبل یکی‌ از خیرین مقداری گوشت به خمینی میدهد ،او گوشت را بهحجره اش آورده و چون دیر موقع بوده آن را لای دستمالی میگذارد و در طاقچه میگذارد تا فردا ظهر پخته و بخورد .صبح روزبعد طبق معمول خمینی به کلاس درس میرود ،هنگام ظهر و در بازگشت متوجه میشود که گربه گوشت را برده است. روز بعد به قصد انتقام در حجره میماند و و از صبح تا عصر پشت در کمین می‌کند ،بالاخره گربه عصر هنگام به طمع بردن گوشتی دیگر آهسته و آرام قصد ورود به حجره را داشته که خمینی او را لای در گیر انداخته و آنقدر فشارمی دهد تا گربه بخت برگشته جان میدهد.به هر حال حاج آقا پس از شرح این ماجرا گفته بود که خمینی آدم کینه توز و خطر ناکی است .خدایش رحمت کند.(حاج آقای ما را )

۱۳۸۷ بهمن ۱, سه‌شنبه

شورش 57 قسمت هفتم دیو چو بیرون رود

در طول تاریخ مشاهده شده که حکومت هائ که بر پایه اراده فردی اداره میشوند در مقابله با بحران‌ها ،چه داخلی‌ و چه خارجی‌ بسیار آسیب پذیرند و حکومت محمد رضا شاه هم از آنها مستثنی نبود گر چه حکومت شاه تلاش‌های زیادی برای مدرنیته کردن کشور و رساندن آن در‌شان و جایگاه منطقه‌ای و بین المللی ایران انجام داد ولی‌ سرعت انجام کارها معضلاتی با خود به همراه آورد که دشمنان و رقبای کشور از آنها به نحو احسن جهت منافع خود استفاده کردند.کشوری که محمد رضا شاه ۲۰ ساله تحویل گرفت مورد اشغال ۳ ابر قدرت آن زمان جهان یعنی‌ اتحاد جماهیر شوروی ،انگلیس و آمریکا که با هم بر علیه آلمان هیتلری متحد شده بودند،قرار گرفته بود . ایرانی که در سال ۱۳۵۷ آنرا ترک کرد کشوری بود که بسیاری از کشور‌های منطقه و جهان از هر نظر به آن غبطه میخوردند .این ادعا را هم اکنون هم می‌توان با سفر به دیگر کشورها از جمله کشور‌های همسایه و انجام تحقیقات میدانی تایید کرد.روز‌های که تظاهرات شدت گرفته بود ،شاه در یک نطق تلو یزیونی گفت که پیام مردم را شنیده است و قول تغیرات اساسی‌ در رابطه با اداره کشور را داد.ولی‌ کسانی‌ که تظاهرت را از پشت پرده سازمان دهی‌ و هدایت میکردند قصدشان رفع معضلات نبود بلکه قصد برندازی نظام موجود و پیاده کردن نظامی را داشتند که ظاهرا در هیچ جای دنیا هم نمونه آن را قبلا به اجرا در نیاورده که هیچ ،حد اقل تصویر روشنی هم از آنچه قصد بوجود آوردن آنرا داشتند پیش روی خود و مردم قرار نداده یا قادر به ارأیه آن نبودند .به هر حال شاه در روز ۲۶ دی ماه ۱۳۵۷ کشور را برای همیشه ترک کرد و مردم منتظر فرشته ای شدند که هم دنیا و هم اخرتشان را آباد کند.

۱۳۸۷ دی ۱۸, چهارشنبه

شورش 57 قسمت ششم مسجد کرمان را ,رکس آبادان را ,کتاب قران را ,,شاه به آتش کشید

در نبود منابع رسمی‌ و مورد تائید افکار عموم شایعه به شدت رواج پیدا می‌کند و میتواند از هیچ ،همه چیز و از کاه ،کوهی بسازد و این چیزی بود که آن روز‌ها در ایران اتفاق افتاده بود.خبر میرسید که در کرمان مسجدی را آتش زده اند که قران‌ها در آن سوخته اند ،فردای آن روز در سراسر کشور فریاد‌ها بلند شده بود که مسجد کرمان و کتاب قران را شاه به آتش کشید .به هر حال آنچه آن روز‌ها در شعار‌ها مهم بود وزن و قافیه پیدا کردن شعار‌ها بود و به اصالت و محتوای خبر هائ که در قالب شعار فریاد زده میشد کسی‌ اهمیت نمیداد.در حوادث کوچک و بزرگی‌ که در سراسر دنیا اتفاق میافتد ،از قتل و جنایت گرفته تا جرمهای اجتماعی ،معمولا مردم و رسانه‌ها منتظر میمانند تا علل و چگونگی‌ و انگیزه آن حادثه مورد برسی‌ کارشناسان قرار گرفته و مسبب یا مسببین حادثه شناسایی و دستگیر شده ،از آنها بازجویی و پرونده ای تشکیل شود پس از آن متهمان (نه مجرمان) به دادگاه بروند و دادگاه با خواندن پرونده ،شنیدن صحبت‌های متهمان و دادستان پس از مدتی‌ وارد شور شده ، رای صادر و مجرم یا مجرمین را به مردم و افکار عموم معرفی‌ و مجازات میکنند.ولی‌ آن روز‌ها این چیز‌ها در ایران معنا نداشت و افکار تههیج شده مردم قضاوت عجولانه میکرد (البته بازی گردانان پشت صحنه خود میدانستند که چه میکنند).چنان شده بود که اگر در روستایی گاوی صاحبش را شاخ میزد آن را به شاه نسبت میدادند.در سینما رکس آبادن هم همین اتفاق افتاد و بسیاری جاهای دیگر .ولی‌ کسی‌ از خود نمیپرسید چطور ممکن است یک نفر آنقدر نادان باشد که وقتی‌ اتش در خانه اش انداخته اند و کوشش می‌کند آن را خاموش کند ،از طرفی‌ دیگر و مخفیانه بنزین روی همان آتش بریزد. به هر حال ظاهرا در ایران که جمع اضداد است هر چیزی امکان دارد ، حتی آتش زدن سینما رکس آبادان بدست شاه که باعث شد مردم شهری که از رفاه نسبی‌ و فرهنگی‌ بالاتر در مقایسه با دیگر شهر های ایران برخوردار بودند و تا آن روز خبری از تظاهرات و درگیری در آن نبود و مرکز تولید ثروت برای حکومت و کشور بود بر اثر این حادثه به یک ش باره شاهد نا آرامی و تظاهرات بشود .

۱۳۸۷ دی ۱۳, جمعه

شورش 57 قسمت پنجم دانگولی فرح دانگولی شاه

خانهٔ ما حیاتش جلو و اتاقی‌ که در آن زندگی‌ میکردیم هم مشرف به حیات خانه بود ،به دلیل ارتفاع اتاق‌ها از کف حیات هر کسی‌ که وارد میشد کاملا دیده میشد.ما بچه ها که در آن روزها کاری نداشتیم در همان اتاق پای تلویزیون نشسته بودیم بودیم،پدر سر کار بود و مادر در آشپزخانه .به محض ورود زن همسایه که با عجله داشت طول حیات را برای رسیدن به درب اتاقی‌ که ما در آن نشسته بودیم طی‌ میکرد ، او را دیدیم و همگی‌ با هم خطاب به مادر با صدای بلند گفتیم مادر فخری خانم ،فخری خانم .خواهر کوچکتر به سرعت به سمت آشپزخانه رفت و مادر را با خود آورد.زن همسایه در را با عجله باز کرد،ما که همگی‌ برخاسته بودیم به او سلام کردیم او در حالی‌ که نفس نفس میزد جواب سلا م ما را داد،مادر او را به بالای اتاق که مخصوص مهمانان خودمانی بود برد و نشاند و رفت چای و میوه بیاورد فخری خانم هم از فرصت استفاده کرد و رو به ما که با کنجکاوی او را نگاه میکردیم کرد و با بد جنسی پرسید چه کار میکردید .گفتیم تلویزیون نگاه میکردیم .مادر چند دقیقه بعد با سینی چای و میوه وارد شد و کنار فخری خانم نشست.فخری خانم هم به سرعت چای را از توی سینی برداشت و بدون اینکه به آن لب بزند شروع کرد به صحبت کردن . گفت که امروز به اتفاق چند زن همسایه(خودش پای آنها را باز کرده بود)به تظاهرات رفته بودیم .کجا رفتند ،چه اتفاقی افتاد،جمعیت چه قدر بود ،پلیس ها کی‌ آمدند و ... همه را گفت و گفت.آخر سر هم رسید به بازگو کردن شعار هائ که تظاهرات کنندگان آن روز داده بودند،چند شعار تکراری گفت که قبلا شنیده بودیم بعد هم گفت امروز یک شعار جدید میدادند میگفتند دانگ ،دانگ، دانگده شاه =دانگولی فرح دانگولی شاه.چون شعار ریتمیک و عجیب و غریبی بود همگی‌ به خنده افتادیم.مادر در حالی‌ که کوشش میکرد خنده‌اش را کنترل کند گفت پس دانگولی فرح دانگولی شاه یعنی‌ چی‌.فخری خانم مثل اینکه بهش برخورده بود با حالتی که میخواست خود را تبرئه کند گفت چه میدانم آن که بالای مینی بوس بود پشت بلندگو میگفت مردم هم تکرار میکردند.بعد هم بدون اینکه چایش را بخورد بلند شد و مثل اینکه عجله داشت به خونهٔ دیگران هم سر بزند با سرعت خدا حافظی کرد ورفت .با رفتن او ما هم شعار دانگولی فرح دانگولی شاه را تکرار میکردیم و میخندیدیم.چند سال بعد فهمیدیم اصل شعار این بود.Down,down,down the shah =down the farah,down the shah